استفاده از موتورهای جستجو هر روز در حال افزایش است. همین‌طور که هر ماه حجم اطلاعات اینترنت به شدت افزایش می‌یابد دسترسی به اطلاعات موجود در آن هم سخت‌تر می‌شود. در آینده‌ای نزدیک دیگر هیچ کس نمی‌تواند محتوای خود را به راحتی پیدا کند. پس از روی ناچاری سرگشته و عطشان خود را به یکی از موتورهای جستجو می‌رساند تا این موتور او را به دریای بی‌کران اطلاعات ببرد. بنابراین در آینده‌ای که همین الان کم و بیش شروع شده موتورهای جستجو شاهراه ورودی افراد به اینترنت و دنیای سایبر می‌شوند. پس در چنین شرایطی کافی است دستت را روی گلوی این شاهراه بگذاری تا کنترل بخش زیادی از مردم را در دست بگیری. ارزش موتورهای جستجو در این است.

بر خلاف تصور بسیاری خطر موتورهای جستجو در جاسوسی نیست بلکه در توانایی بالایش در تحریف حقایق است و این کار را بسیار موثرتر از رسانه‌های دیگر انجام می‌دهد. چه دلیلی منطقی‌تر از اینکه به کسی بگویید فلان چیز را برایم پیدا کن و در جواب بگوید: «گشتم همچین چیزی وجود نداشت» یا خطرناک‌تر از آن بگوید «گشتم اما نتایجی که مناسب سلیقه تو است فقط اینها است».

هنگامی که در گوگل کلمه‌ای را جستجو می‌کنید گوگل بر طبق عادت‌ها و رفتارهای گذشته شما که طی سال‌ها جمع‌آوری کرده نتایج متفاوتی را برایتان به نمایش می‌گذارد. یعنی گوگل حقیقت را به شما نمی‌گوید بلکه آنچه را نمایش می‌دهد که شما دوست دارید ببینید. در انتهای این فرآیند شما به مرور در یک حباب اطلاعاتی قرار می‌گیرد که هرگز متوجه نمی‌شوید خارج از آن چه روی می‌دهد. دقیقاً مانند اتفاقی که در کشورهایی با رسانه‌هایی تحت کنترل دولت رخ می‌دهد. همین اتفاق بر سر محتوای اینترنتی می‌افتد. هر روز بیشتر در گوگل جستجو می‌کنید و هر روز بیشتر در حبابی که او برای شما تشخیص می‌دهد گم می‌شود. گوگل هر روز بهتر شما را می‌شناسد و حبابش را کوچکتر می‌کند. شما هرگز نمی‌توانید از آن خارج شوید و بهتر است بگوییم هرگز به وجود آن پی نمی‌برید چون اوضاع همان‌طور که می‌خواهید دوست‌داشتنی است.

گوگل از این کار برای درآمد زایی استفاده می‌کند. اما کشورهایی مانند ایران که به دنبال کنترل رسانه‌ها هستند خیلی خوب می‌توانند با پیاده‌سازی همین روش به اهداف خود که کنترل اطلاعات و جلوگیری از دسترسی به اطلاعات ممنوعه است برسند.

نوجوان که بودم در کتاب هری‌پاتر بخش ممنوعه کتابخانه برایمان هیجان خاصی داشت. رسیدن به اطلاعات مرموزی که کسی حق دانستنش را ندارد برایم جالب و در عین حال بسیار عجیب بود. چند سال بعد در انتهای دوره نوجوانی فهمیدم این «بخش ممنوعه» در واقعیت هم معنا دارد. چیزهایی بود که نه کسی درباره‌شان حرف می‌زد، نه کتابی درباره‌اش بود و نه حتی در اینترنت به راحتی پیدا می‌شد. اطلاعات تاریک اما مهم که در پستوی ذهن آدم‌ها و حافظه رایانه‌ها جا گرفته است.