از پست قبلی تا این پست مدت تقریباً زیادی می‌گذرد. در این پست می‌خواهم درباره پروژه سپاس و اتفاقاتی که برایش افتاد و تصمیماتی که گرفته شد بنویسم. به طور خلاصه بگویم که سپاس یک اپلیکیشن سلامتی است که به شیوه خاصی و تجربه کاربری ویژه‌ای طراحی خواهد شد. با این نرم‌افزار می‌توانید به راحتی و بدون استرس و فشار وزن خود را کم،‌کنترل و یا زیاد کنید. چند ماه بعد از اینکه ایده سپاس در ماشین استارتاپ ناب رتبه اول را کسب کرد، برای تحقق ایده‌ام شروع کردم به این در و آن در زدن. ناگهان یاد دوست دوران دبیرستان افتادم که مدت‌ها او را ندیده بودم و از طریق فیس‌بوک می‌دانستم که در کار برنامه‌نویسی اندروید است. ایده را گفتم چند بار هم به شرکت جمع و جورشان سر زدم اما متوجه شدم که کارهای خودشان را هم به سختی انجام می دهند. حتی از من خواستند که اگر برنامه نویس اندروید هم سراغ دارم به آنها معرفی کنم. مدتی بعد یکی از دوستانم فرد دیگری را معرفی کرد. مشکل این بود که در شهر دیگری بود و همان چند باری هم که به تهران آمد هیچ وقت موفق نشدم یک قرار مناسب بگذارم و در نهایت صحبت‌ها هرگز از سطح گفتگوی تلفنی فراتر نرفت. در نتیجه ترجیح دادم دیگر سراغ کسانی که در شهر دیگری هستند نروم. چند هفته‌ای گذشت تا هنگامی که برای تهیه گزارش راهی زنجان و زیکانف شدم در آن فضای جالب با یک برنامه‌نویس اندروید آشنا شدم. طی آن دو روز با هم صحبت کردیم و ایده را زیر و رو کردیم اما آخرش گفت که این چند ماه فرصت نمی کند روی آن کار کند و بعدش حتی گفت شرکتی که در آن کار می‌کند مدتی است دنبال فردی برای کار می‌گردد و من اگر بخواهم می‌توانم به آنجا بروم. او گفت حتی مهم هم نیست که توانایی و تجربه داشته باشم، می‌توانم در همان شرکت اندروید را یاد بگیرد. در نهایت این آشنایی هم به نتیجه خاصی نرسید. چند هفته بعد از هنگامی که دانشگاه‌ها شروع شدند متوجه شدم که از مهمترین کسانی که می‌توانستند به من کمک کنند غافل شده بودم. برای همین یک نفر از هم‌کلاسی‌هایم را که می‌دانستم برنامه نویسی کار کرده یافتم و پروژه را با او در میان گذاشتم. در میان سه صحبت قبلی این بار منطقی‌ترین و حرفه‌ای‌ترین حرف‌ها را شنیدم. او نه به عنوان یک برنامه‌نویس صرف بلکه به عنوان یک مهندس نرم‌افزار یا حتی بیزینس من به ایده من نگاه کرد، آن را به چالش کشید و مهم‌ترین ایرادات آن را پیدا کرد. با کمک او برنامه‌های زیادی را چه ایرانی و چه غیر ایرانی بررسی کردیم. با اینکه اصرار داشت ایده من جدید نیست و قبلاً نمونه‌های مشابه زیاد بوده‌اند اما در نهایت او را قانع کردم که تجربه کاربری که من در ذهن دارم مشابه هیچ کدام از نرم‌افزارهای موجود نیست و حتی می‌تواند در بازار خارج نیز به خوبی بفروشد. با این حال یک مشکل بزرگ وجود داشت و آن این بود که آن‌ها حاضر نبودند رایگان یک محصول بدون طرح کسب و کار مطمئنی را پیاده‌سازی کنند. از نظر من یک استارتاپ هرگز در هنگام متولد شدن مشخص نیست که چطور می‌خواهد به سود دهی برسد اما آن‌ها را هم درک می‌کردم که حاضر نباشند بدون هیچ پشتوانه‌ای ساعت‌ها وقت خود را بگذارند و برای برنامه‌ای را که معلوم نیست می‌فروشد یا نه وقت بگذارند. ابتدا من این ایده به ذهنم رسید که ویژگی جدیدی را به برنامه اضافه کنیم و در عوض برای تامین سرمایه از شهرداری کمک بگیریم. اما ظاهراً در این صورت پروژه برای ما باقی نمی‌ماند به نام شهرداری تمام می‌شد. بعدها گفت می‌تواند فرصتی را ترتیب دهد تا با یکی از اپراتورها وارد مذاکره شویم اما من بعد از مدتی فکر به این نتیجه رسیدم که دوست ندارم سرویسم در میان خدمات رنگارنگ و انبوه اپراتورها که هر سال می‌آیند و می‌روند، گم شود بلکه می‌خواهم خودم رشدش دهم و برای زنده ماندنش سرمایه جمع کنم.

آینده روشن است

قرار است به زودی پیاده‌سازی اپلیکیشن آغاز شود. تا حدودی تیم را قانع کردم که از طریق دونیت و تبلیغات باشگاه‌های ورزشی می‌توانیم برای شروع سرمایه جذب کنیم تا بعداً مدل کسب و کار مطمئن‌تری بیابیم. اما برای شروع راه، احتیاج به اندکی سرمایه دارم. حداقل برای اینکه تیم را مصمم کنم که پروژه به نتیجه می‌رسد. برای همین اگر می‌خواهید به دست خود و با سرمایه خود یک پروژه را متولد کنید به پروژه سپاس کمک کنید. پروژه ما روی سایت دونیت موجود است. از ۲ هزار تومان تا ۵۰۰ هزار تومان هر چقدر که کمک کنید برای ما دلگرم کننده و مفید است.